خراسان غربی

تارنمایی پیرامون مهمترین مسائل خراسان غربی به مرکزیت کهن شهر سبزوار

خراسان غربی

تارنمایی پیرامون مهمترین مسائل خراسان غربی به مرکزیت کهن شهر سبزوار

خراسان غربی
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۴۳ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۴
دی

رهبر انقلاب به سبزوار

دیدگاه آیت الله خامنه ای درباره عظمت تاریخی و فرهنگی سبزوار


سبزوار از نگاه شخصیت های برجسته علمی، ادبی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی(کلیک کنید)


در این نوشتار بخشی از سخنرانی آیت الله خامنه ای در زمان تصدی پست ریاست جمهوری به تاریخ ۳۰ تیرماه ۱۳۶۵ در مصلای سبزوار منتشر می شود که معظم له در این سخنان جایگاه باعظمت تاریخی و فرهنگی دارالمومنین سبزوار دیار سربداران را تشریح کرده است:


بسم الله الرحمن الرحیم


در جمع صمیمی و پر شور برادران و خواهران عزیز سبزوار و در شهر مومن و انقلابی و در فضایی که از انفاس پاک و از نیات صادق شما عزیزان سرشار و انباشته است بنده احساس می کنم که جو کامل انقلابی را و مردم مومن و صادق و پاکباز را همانطوری که همیشه از سبزوار شناخته ایم در برابر خود زیارت می کنم و مشاهده می کنیم. سبزوار محیط آشنایِ مهربانِ صمیمی را از سال ها پیش می شناسم. شما مردم مومن و علاقه مند به دین، شما جوانان پر شور، شما فضلا، فرهنگیان، زبده گان علمی را از دوران های گذشته در سبزوار شناخته ام و محیط علم و فرهنگ و فضای دین و اخلاص را در شهر شما و در میان مردم شما آزموده ام. در صد سال اخیر سبزوار هم مرکز فقه بوده است و هم مرکز فلسفه و عرفان بوده است و هم مرکز ادبیات و هنر.


در سال های پیش از پیروزی انقلاب از جمله شهرهایی که امتحان خوبی در دفاع از حق اسلام و در مقابله با ستمگران و طواغیت ایستادند شما سبزواری هابودید. از اول انقلاب هم در جبهه و پشت جبهه نشانه های ایمان شما، اخلاص شما همواره مشهود بوده است. خاطرات فراوانی هم از سبزوار در گذشته دارم. باید به طور خلاصه عرض کنم دیدگاه همیشگی من نسبت به شما مردم مهربان، مومن، صمیمی و با اخلاص همیشه همین بوده است و روز به روز هم به حمد الله این دیدگاه تایید شده است. در روز غربت اسلام، شما با اسلام بودید. امروز هم که روز عزت و عظمت اسلام است شما سربازان اسلامید لذا من این دیدار عمومی را با شما خواهران، برادران، جوانان، سلحشوران، علمای محترم، فرهنگیان و همه قشرهای اجتماعی که در این مصلای با شکوه گرد آمده اید دیدار مبارکی به شمار می آورم و این را برای خودم توفیقی می دانم.


منبع : سلام سربدار


گفتنی است سبزوار در مرکز منطقه خراسان غربی واقع شده است.


آیت الله خامنه ای

۱۹
دی

وجود رزمگاه و مدفن سهراب قهرمان اسطوره ای شاهنامه:

 مردم سبزوار معتقدند جنگ ایرانیان و تورانیان در حوالی سبزوار اتفاق افتاده است . همینطور معتقدند قبر سهراب در این شهر و در محل فعلی شهرداری سبزوار قرار داشته است. کلاه خود و زرهی در اینجا کشف شده که به موزه آستان قدس رضوی تحویل گردیده و شهرداری سبزوار در حال حاضر بنای یادبودی بر آن نهاده است.

کتاب عارف دیهیم دار نوشته جیمز داون انگلیسی هم که از جمله اولین کتب مستشرقین در باب فرهنگ وتاریخ و ادب اجتماعی ایرانیان بوده و تألیف آن به حدود ۵۰۵ سال قبل باز می‌گردد ، در خصوص سفر شاه اسماعیل صفوی به سبزوار و مواجهه مردم با وی در این مورد می‌نویسد : … شاه اسماعیل که علاقه داشت مردم ایران شاهنامه خوان شوند ، از دعوت مردم سبزوار به دیدن نمایش صحنه جنگ رستم و سهراب و خوب و روان بیان کردن آنها تعجب کرد . در جواب به وی گفتند جای شگفتی نیست زیرا که مردم این شهر ، حتی قبل از اینکه فردوسی شاهنامه را بسراید از چگونگی جنگ رستم و سهراب اطلاع داشتند ، و این روایت سینه به سینه نقل شده و در این شهر همه از این روایت آگاه بودند.

(ویژه نامه معرفی سبزوار ، شهر دیرینه‌های پایدار /۱۳۸۹)


تندیس رزم رستم و سهراب در باغ ملی سبزوار

۱۹
دی

صبح سبزوار در خیابان بیهق

امید برومندی

کتاب کلیدر بلندترین رمان فاخر ادبیات فارسی و شاهکار جاودانه استاد محمود دولت آبادی است که علاوه بر ارزش‌های داستانی و ادبی فراوانی که دارد، در واقع به نوعی روایتگر تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معاصر خراسان با تأکید بر وقایع سبزوار و شهرها و نواحی اطراف آن محسوب می‌شود که بستر اصلی رویدادهای رمان کلیدر بوده اند.


هر چند کلیدر رسما کتاب تاریخ نیست، و نویسنده آن برای نگارش این اثر عظیم ادبی به گونه ای آشکار از تخیل داستانی خود بهره گرفته است، با این حال از آنجایی که سبک داستانی کلیدر واقع گرایی (رئالیسم)است و نویسنده خود اصالتاً سبزواری است و با فرهنگ و رویدادهای معاصر این شهر از نزدیک آشنایی دارد، لذا بسیاری از بخش‌های رمان کلیدر علاوه بر اینکه داستان زندگی شخصیت‌های اصلی آن را بیان می‌کند، گوشه‌هایی از تاریخ سیاسی و اجتماعی سبزوار را نیز به تصویر می‌کشد.


کلیدر همچنین به دلیل ذوق و استعداد سرشار ادبی نویسنده آن، توصیف‌هایی بسیار کامل و هنرمندانه از بعضی مکان‌ها، شخصیت‌ها و… ارائه می‌دهد؛ که گویی مخاطب خود از نزدیک آنچه را دولت آبادی نوشته، می‌بیند.


یکی از توصیفات دقیق و زیبای دولت آبادی در کلیدر، توصیف صبح سبزوار در یک روز سرد زمستانی است که در اثر بارش شبانه باران کمی‌نم دار است.


 سبزوار که یکی از کهن شهرهای باستانی ایران است، در طول اکثر دوره‌های تاریخی خود، معمولا یکی از مراکز مهم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و جمعیتی در شمال شرق ایران بوده است.


وقوع ماجرای گل محمد کلمیشی در منطقه سبزوار، مربوط به یکی ازهمین دوره‌هایی است که این شهر مانند امروز از مرکزیت بازرگانی و تجاری خوبی در خراسان برخوردار بوده و بازار بزرگ آن همه روزه میزبان آمد و رفت شمار زیادی از پیشه وران و فعالان اقتصادی از شهرها و روستاهای اطراف بوده است. ودولت آبادی در رمان خود به خوبی این ویژگی شهر سبزوار و جنب و جوش اقتصادی بازار آن را، توصیف کرده است.

در ادامه به انتشار بخش‌هایی از کلیدر می‌پردازم که در آن‌ها توصیف بازار سبزوار در یک صبح سرد و نم دار زمستانی از بارش شبانه باران آمده است.

این بخش از روایت دولت آبادی بیان کننده سفر گل محمدکلمیشی و عمو مندلو دو شخصیت رمان کلیدر به شهر سبزوار برای خرید و فروش مایحتاج زندگی است:

صبح سبزوار

آسمان صاف صبح از پس نرمه باران شبانه . هوای گرگ و میش، هوای گنگ سحرگاه. رمز خاموشی . طنین صدای پاوزارها بر سنگفرش خیس خیابان. بوی نم دیوارهای کاهگلی. درهای بسته. دکان‌های بسته. رنگرزی، آهنگری، تختکشی .

آهنگ تکبیر از پناه دیوار . خلوت راسته خیابان سبریز. عبور مردی قوزی، در پالتوی سیاه رو به حمام . صدای پا ، صدای سرفه ، صدای ذکر..
شهر، در بکارت سحر چشم می‌گشاید.

گل محمد و مندلو اولین مردانی هستند که قدم بر سنگفرش خیابان گذاشته اند. سبریز را گذر می‌کنند. از کنار حوض هشت پایه رد می‌شوند و دمی‌دیگر ، از بیخ شانه ی بازار ، قدم در میدان زغالیها می‌گذارند. میدان هنوز خالی است. خالی از هرچیز و کس . باران ، خاکش را سفت کرده است. دورادور میدان، درِ همه دکانها بسته است. پاییندست میدان، در سکُنج، راهی به کوچه ی پادرخت هست، و این سو ترک گذری به بازارها آهنگرها و گودال غرشمالخانه.غرشمالها نیز هنوز در خواب اند. هم از سکُنج شرقی بالای میدا ، از کنار در جنوبی کاروانسرای شازده، راهی به کوچه ی مسجد جامع. کوچه ای شکن شکن، ته بازارچه ی قنادها را می‌بُرّد و با شیبی تند و پاکیزه، سنگفرش، سر بر در کوچک جنوبی مسجد می‌گذارد.

عمو مندلو، پیش از خسباندن شترها، دست بر سینه می‌گذارد و سرسری سلامی‌به امامزاده می‌دهد. بعد، رو به گل محمد دارد:
این هم شهر سبزوار .

تا حال این جور خلوت و به دل صبر دیده ایش؟ بارت را که فروختی، شترت را به کاروانسرا سر می‌دهی و می‌روی دم امامزاده، خیابان ارگ و خیابان بیهقش را هم به دل سیر تماشا می‌کنی. دکان نخودبریز هم آنجا، بیخ در کاروانسرا است. رو به میدان. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هم میانش یافت می‌شود. همراهش آشنا که بشوی، نسیه هم می‌دهد. این هم قهوه خانه ی کربلایی حبیب. شاگردش دارد درش را باز می‌کند. جای ایاب و ذهاب و داد و ستد است. سر بیشتر دهاتی‌های بلوک‌های زیر کال این جا جمع می‌شود.

تا نیم ساعت دیگر، دلال‌های پوست و پشم و روده و دانه ی هندوانه، مثل قشون به آنجا می‌ریزند و قارقارشان بلند می‌شود. حجره‌های تاجرها هم در خیابان بیهق است. کنار دالان کاروانسراها. نظمیه هم آنجاست. اما عدلیه بالاتر است. خیابان بالا. اداره ی امنیه هم طرف دروازه عراق است. میان یکی از این رباط‌های شاه عباسی . دیگر جانم برایت بگوید، در این چند ساله ی بعد از جنگ یکی دو تا گاراج هم کنار خیابان بالا باز شده . یعنی همان کاروانسراها شده گاراج. یکیشان مهمانخانه ای هم دارد.دیگر جانم برایت بگوید…

بیش از این، گل محمد امان پرگویی به پیرمرد نداد. از این رو که گل محمد، خود آنچه را که عمومندلو می‌گفت، می‌دانست. بیابانی بود، اما شهر ندیده که نبود. پس گفت:

– اول بگو ببینم خیال داری شترها را، تا مشتری پیدا نشده، همین جور زیر بار نگاه داری؟ من که شترم را زیر بار نگاه می‌دارم. می‌خسبانمش و لنگه‌های بار را از گرده‌هایش باز می‌کنم. تو، خود دانی!

مندلو گفت:
– من هم می‌خوابانمشان. بکشان بیخ دیوار. کنارگذر. اینجا می‌توانیم لنگه‌های بار را به دیوار تکیه بدهیم.

گل محمد چنان کرد و دو مرد لنگه‌های بار از هم گشودند. جوالهای زغال را کنار گذر، به دیوار تکیه دادند و لنگه‌های غیچ را سربه سر هم، کنار میدان گذاشتند.

شترها نفس راست کردند و مردها، پای لنگه‌های غیچ نشستند. عمو مندلو میل به نان کرد، گل محمد سفره از خورجین بیرون کشید، پیش آورد و باز کرد. نان ساج کلوخ شده بود. هرچه بود ، نان بود. لقمه از پی لقمه.


بازار سبزوار


شهر، واجنبید.

باقالی فروش‌ها، دیگچه‌های باقالی خود را بر سر گرفته و از ته سبریز بالا می‌آمدند ومیان میدان، هر کدام در گوشه ای، درون کوچه ای فرو می‌رفتند و آواز می‌دادند: داغه باقالی، باقالی داغه. دکاندارها، زیرعباها، پالتوهای به سر کشیده، از این کوچه و آن کوچه به میدان می‌رسیدند، چون موشهایی در تخته ای دکانها بر می‌داشتند و پشت تخته کار خود، کنار منقل سرد، به کار افروختن آتش چمباتمه می‌زدند.

شتریها، پراکنده و پیوسته با زنگ‌های کور، به میدان می‌رسیدند و کناری جای می‌گرفتند و بارها از گرده‌های شتر باز می‌کردند و آتش می‌افروختند. گوسفندیها از کاروانسراها بیرون می‌آمدند و میش و بزهای فروختنی خود را به کنجی می‌گنجانیدند. نان فروش‌ها به میان هیزم کش‌ها و بارفروش‌ها می‌آمدند و به مردان خسته و از راه رسیده، نان می‌فروختند. برخی باقالی فروش‌ها، چغندرفروش‌ها در لابه لای شترها و بارها پرسه می‌زدند. یکی از شاگردهای قهوه خانه ی کربلایی حبیب دسته ای استکان نعلبکی روی دست و ساعد خود چیده بود و دوره می‌گشت. دلال‌ها به میدان ریخته بودند و گرگ مانند در پی بار بودند. گفتگو‌ها به سر و صدا برگشته، و سرو صداها داشت به هیاهو می‌کشید. شهر از بالین سربرداشته و در پی روزی بود. کنار بارهای هیزم، نانواها با هیزمی‌بر سر یک قران – دو قران چانه می‌زدند. قسم می‌خوردند. خط و نشان می‌کشیدند و دشنام می‌دادند. ولگردها، یتیم بچه‌ها به هیزم دزدی آمده بودند.

دلالها جنجال می‌کردند.دکاندارها قاطی میدان شده بودند و به کندن لقمه ای از گرده ی دیگری می‌کوشیدند. گداها ، مفلوک و درهم ریخته، گونی بر سر و توبره بر دوش، لنگان و کورمال، چون کرمهای خاکی به درون میدان می‌خزیدند، دست خود پیش هر کس کاسه می‌کردند و می‌نالیدند ….

منبع: دولت آبادی، محمود . کلیدر، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۷، تهران، جلد دوم، بند هفتم صفحات ۵۳۰ تا ۵۳۳

گفتنی است در ادامه این مطلب که درباره وضعیت بازار سبزوار در یک صبح سرد زمستانی بود، دولت آبادی به توصیف رفتار یکی از متکدیان معروفی پرداخته که در آن سالها با نام کربلایی مندلی ناخنک برای بازاریان سبزوار شناخته شده بوده است.

هرچند معلوم نیست آیا مندلی ناخنک در عالم واقع نیز در بازار سبزوار وجود داشته یا اینکه زاییده تخیلات داستانی نویسنده کلیدر است، اما روایتی که دولت آبادی از این شخص ارائه داده، توصیفی کوتاه و نمکین است.


وبسایت سبزواری ها

۱۹
دی

نگاهی به 8 رئیس دانشگاه حکیم سبزواری از ابتدا تا کنون


نگاهی به 8 رئیس دانشگاه حکیم سبزواری از ابتدا تا کنون
 
تاریخچه و مقدمه:

 
دانشگاه حکیم سبزواری در سال1366 با نام دانشگاه تربیت معلم سبزوار و به عنوان شعبه ای از دانشگاه تربیت معلم تهران تاسیس شد و در سال 1368 از دانشگاه تربیت معلم تهران جدا شد و به عنوان یک دانشگاه مستقل و جامع به کار خود ادامه داد. در آغاز آقای محمد علی طالبی که شهردار سبزوار و علاقه مند به توسعه ی شهر بود، با همکاری دوستان و پی گیری های موثر دکتر محمد رضا راه چمنی، نماینده ی وقت مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی، مجوز تاسیس شعبه ی این دانشگاه را گرفتند. این دانشگاه، در محل سابق دانشگاه کار یا مجتمع صنعتی کشور- شعبه سبزوار، واقع در 5 کیلومتری غرب سبزوار شروع به کار کرد.
 
 دانشگاه کار به ابتکار مرحوم دکتر هنربخش(پدر مهندسی ایران)، که اصالتا سبزواری بود، در چندین شهر شعبه داشت. در سبزوار اولین دوره ی آن  در سال 1354 دانشجو گرفت. پس از انقلاب و در سال 1359 حرکتی به نام انقلاب فرهنگی منجر به تعطیلی دانشگاه ها شد. همزمان با بازگشایی دانشگاه ها(1362)، دانشگاه کار منحل و در دانشگاه های دیگر ادغام و دانشجویانش در آن ها پخش شدند.
 
محل این دانشگاه در سبزوار قبلا، در دوره ی تعطیلات(1359  تا 1362) در اختیار جهاد سازندگی قرار داشت و انباری از غلات و ماشین آلات و... بود.  در آن سال ها که کشور درگیر جنگ بود، توسعه ی دانشگاهی نکته ی قابل توجهی است. تحویل ساختمان انبار از جهاد و تبدیل  مجدد آن به مکان آموزشی، کاری جهادی بود.
 
 
 رئیسان دانشگاه از آغاز تا کنون:
 
1- دکتر محمد علی طالبی، نخستین سرپرست، که در آن سالها لیسانس اد بیات عربی داشت و پر انرژی، با کسانی که سرشار از انگیزه بودند، کار را شروع کردند. 
 
 با شروع به کار دانشگاه، آقای سیدحسن علم الهدایی سرپرستی را برعهده گرفت. طالبی سال ها در مسوولیت فرمانداری بود، پس از اخذ دکترای ادبیات عربی از سودان، به دانشگاه آمد ولی  باز هم سالیانی  درسمت های معاونت سازمان بهزیستی کشور و سازمان ملی جوانان بود.
 
2- دکتر سید حسن علم الهدایی، دومین سرپرست، که در آغاز فوق لیسانس مدرسی ریاضی از دانشگاه تربیت مدرس داشت. مدیری فرهنگ شناس بود. در تیرماه سال 1372 برای ادامه ی تحصیل به انگلستان رفت. پس ازاتمام دوره ی دکتری خود به دانشگاه برگشت، و زمان زیادی طول نکشید که به دانشگاه مشهد رفت. چند مسوولیت در دانشگاه فردوسی برعهده گرفت، از جمله مشاورت رئیس دانشگاه و بعد به ریاست پارک علم و فناوری مشهد برگزیده شد.
 
3- دکترعباس محمدیان که  کارشناسی ارشد مدرسی ادبیات فارسی از دانشگاه تربیت مدرس داشت، در سال 1368 به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شروع به کار کرد و در سال 1369 به عنوان معاون آموزشی و پژوهشی دانشگاه منصوب شد. در تیرماه سال1372 با سابقه ی معاونت آموزشی و پژوهشی دانشگاه، سومین سرپرست دانشگاه شد و تا تیرماه 1374این مسوولیت را برعهده داشت و به دلیل ادامه تحصیل در دورۀ دکتری از سمت خود استعفا داد . آقای علم الهدایی آقای محمدیان را به عنوان جانشین معرفی کرد و وزارت نیز حکم سرپرستی ایشان را صادر کرد.
 
4- محمد حسین امان پور، کارمند دانشگاه فردوسی مشهد، که به واسطه ی حجت الاسلام علی اصغر باغانی نماینده ی مجلس، چهارمین سرپرست دانشگاه شد. ایشان کارمندی در شرف باز نشستگی بود.
 
5- دکتر محسن حداد سبزوار در سال1374 تازه از سوئد دکترای فنی خود را اخذ کرده بود که برای جبران اشتباه وزارت علوم در انتصاب امان پور، برای ریاست دانشگاه تربیت معلم سبزوار انتخاب شد. ایشان دانش آموخته ی دانشگاه علم و صنعت تهران بود و سابقه ی فعالیت در جهاد دانشگاهی داشت. با توجه به شرایط آن روز، قبول این مسوولیت از سوی ایشان برای دانشگاه بسیار مناسب بود. حدود هفت سال بعد ایشان به دانشگاه فردوسی مشهد منتقل شد و معاونت طرح و برنامه ی دانشگاه فردوسی را عهده دار شد.
 
6- شادروان دکتر سید ابوالفضل علوی از آغاز دانشگاه و تاسیس رشته ی ریاضی با کارشناسی ارشد استخدام شده بود. دکترای ریاضی گرفت. پس از دکتر حداد سبزوار، ریاست دانشگاه را برعهده گرفت. در کارش از جان مایه می گذاشت. به مشورت اعتقاد داشت. سعی کرد زمینه ی سوء استفاده ی برخی از مدیران را با تصمیمات شورایی بگیرد. از موقعیتش به سود خود بهره نبرد، گام های بلندی در توسعه ی دانشگاه برداشت. استاد، کارمند و دانشجو احساس کرامت می کرد.
 
7- دکتر عباس محمدیان برای بار دوم، ولی این بار با دکترای ادبیات فارسی و سابقه ی بیشتر در سال 1384 به ریاست دانشگاه رسید.  ریاست دکتر محمدیان تا 20 آذرماه 1392 به مدت 8 سال ادامه داشت و پس از ایشان، آقای دکتر جواد حدادنیا به سرپرستی دانشگاه منصوب شد.
 
8- دکتر جواد حدادنیا. با مدرک تحصیلی دکترای برق و سوابق معاونت آموزشی دانشگاه حکیم سبزواری در دوره ریاست دکتر محمدیان و معاونت آموزشی و پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی و سرپرست دانشگاه فناوریهای نوین سبزوار ریاست دانشگاه حکیم سبزواری را از  از 1392 تا 1396 برعهده گرفت.
 
9- دکتر علی اصغر مولوی. با مدرک تحصیلی دکترای فیزیک هسته ای و سابقه اجرایی معاونت پژوهشی و فناوری دانشگاه حکیم سبزواری.

 

مجله اینترنتی اسرارنامه

۱۸
دی
شهرستان سبزوار که به عنوان مهد هندبال ایران شناخته می شود، در چندین دوره از رقابت های هندبال کشور، موفق به کسب مقام قهرمانی شده است.

یکی از این قهرمانی ها برای سبزوار در جریان برگزاری چهارمین دوره مسابقات هندبال یادبود شهدای هویزه رقم خورد.

در فینال این دوره از مسابقات تیم هندبال سبزوار توانست بر تیم هندبال کرمان پیروز شود و جام قهرمانی را از آن خود کند.

هندبال عمده ترین ورزش  منطقه سبزواربزرگ است و به نوعی هویت ورزشی مردم خراسان غربی و دیار سربداران محسوب می شود.

عکس های این گزارش از وبلاگ تیم هندبال ثامن الحجج سبزوار برداشته شده است.

قهرمانی تیم هندبال سبزوار در مسابقات جام شهدای هویزه


ورزشکاران تیم هندبال سبزوار




۱۷
دی

شهرستان سبزوار از دیرباز به مهد هندبال ایران شهرت دارد.

تیم های هندبال این شهر تا کنون بارها موفق شده اند، مقام قهرمانی هندبال کشور را از آن خود کنند.

سبزواری ها همچنین تا کنون در چندین رقابت آسیایی نیز حضور یافته اند که این حضورها با برد و باخت هایی همراه بوده است.

این شهر در دهه 60 میزبان برگزاری چند دوره از مسابقات جام هندبال شهدای هویزه بود.

هندبال عمده ترین ورزش منطقه خراسان غربی محسوب می شود و به عبارتی هویت ورزشی مردم دیار سربداران و منطقه سبزوار بزرگ با هندبال گره خورده است.

سبزوار میزبان مسابقات هندبال جام شهدای هویزه

۱۷
دی

تصویر این صفحه مربوط به یکی از خیابان ها و پیاده روهای زیبای سبزوار در حاشیه ی میدان فاطمی در خیابان بهار است که براساس آنچه در این عکس مشاهده می شود، سه ویژگی تمیزی، سرسبزی (به واسطه وجود درختان متعدد در حاشیه خیابان) و چشم نوازی به واسطه انتخاب سنگ فرشی خوش نقش برای کف پیاده رو، از مشخصات اصلی این خیابان و پیاده رو واقع شده در یکی از مناطق مرکزی شهر سبزوار است.

امید می رود شهرداری سبزوار و کلیه سازمان های وابسته آن و همچنین تمام شهروندان سبزواری در زیبایی و تمیز نگاه داشتن تمام خیابان ها و محلات این شهر همتی نظیر آنچه در تصویر فوق شاهد آن هستیم، داشته باشند.

گفتنی است کهن شهر سبزوار دیار سربداران در مرکز منطقه خراسان غربی واقع شده است.

خیابان بهار سبزوار حاشیه ی میدان فاطمی

۱۷
دی

عکسی بسیار نادر از استاد محمود دولت آبادی که آقای رمان ایران را در حال رقص چوب بازی یکی از رقص های محلی رایج در سبزوار زادگاه دولت آبادی و دیگر مناطق خراسان غربی نشان می دهد.
 
هر چند مشاهده این عکس برای همه ایرانیان علاقه مند به فرهنگ و مطالعه آثار ادبی که استاد دولت آبادی را می شناسند، قطعا جذاب بوده و هست اما برای سبزواری ها حلاوتی دیگر دارد.
 
استاد دولت آبادی از آن دسته نام آوران سبزواری در سطح جهان است که هرچند جایگاه و مقام رفیعی یافته و شهرت نامش در معتبر ترین محافل ادبی جهانی قابل پیگیری است، اما هرگز اصالت روستایی خود را که به منطقه ای کویری در10کیلومتری جنوب شهر سبزوار تعلق دارد، فراموش نکرده و همواره با فرهنگ، زبان، آداب و رسوم و علایق و آیین های مردم زادگاهش دوستی عمیق و همراهی نزدیک داشته و هرجا که فرصتی پیش آمده درباره آن صحبت کرده است. و حتی در یکی از مصاحبه هایش با خبرنگاری از رسانه های خارجی خود را به استناد آنچه در کودکی هایش در سبزوار نامیده می شده است، «محمود کِلِّهِ بیریهنَه» معرفی می کند.
 
لازم به توضیح است، «محمود کِلِهِّ بیریهنَه» نام طنز آمیزی است که احتمالا به خاطر بدون کلاه بودن سر استاد دولت آبادی در ایام کودکی اش به وی نسبت داده می شده است و استاد حالا هم که دیگر به جایگاه آقایی رمان ایران رسیده است، هنوز این خاطره نمکین را از همشهریان سبزواری خود به یاد دارد و با نیکویی و تواضعی که خاص بزرگمردان است، برای دیگران هم تعریف می کند.
 

رقص چوب بازی محمود دولت آبادی به سبک سبزواری


۱۶
دی

 «راشن و ماهشن» عنوان یک مجموعه انیمیشنی است که در سال 92 توسط هنرمندان مطرح عرصه پویانمایی سبزوار تولید شد و در نوروز 93 هر روز از شبکه استانی سیمای خراسان رضوی به نمایش درآمد.

راشن و ماهشن اولین مجموعه انیمیشنی تولید شده توسط هنرمندان سبزواری است که به سفارش و با بودجه صدا و سیمای خراسان رضوی در این شهر تولید شده و در چند قسمت از شبکه استانی پخش شده است. بدین ترتیب سبزوار پس از مشهد مقدس اولین شهرستان خراسان رضوی است که در تولید مجموعه های انیمیشنی طرف قرارداد صدا و سیمای استانی شده است.

سری اول مجموعه انیمیشنی راشن و ماهشن در 13 قسمت 10 دقیقه ای به تهیه کنندگی سیمای استانی خراسان رضوی و به دست هنرمندان گروه مهندسی پویانمایی سروستان سبزوار به سرپرستی پروانه باغانی طی مدت حدوداً 2 سال تولید شده است و موسسه فرهنگی هنری کیاسبز بیهق و خانه هنردانشجوی حوزه فرهنگی دانشگاه حکیم سبزواری از دیگر مجریان و حامیان این طرح بوده اند.


 این مجموعه پویانمایی در بهمن ماه 92 با حضور مدیرکل صدا و سیمای خراسان رضوی و تعدادی از میهمانان استانی و کشوری در سبزوار رونمایی شد.

پویا نمایی راشن و ماهشن


۱۶
دی
بیمارستان حشمتیه سبزوار

بر اساس اسناد معتبر تاریخی بیمارستان حشمتیه سبزوار به عنوان اولین بیمارستان خراسان بزرگ و یکی از اولین بیمارستان های ایران در 21 بهمن سال 1298 هجری خورشیدی با پیشنهاد و همت آقای دکتر قاسم غنی فرزند میرزا عبدالغنی از سادات عربشاهی از جمله اولین پزشکان نوین سبزوار با سوابق و مسئولیت های متعدد اجرایی و قانونگذاری و با کمک های مردمی و سرمایه گذاری سالار حشمت فرماندار وقت در باغی بیرون از شهر در محدوده ای به مساحت 1200 زرع ( 1352 متر ) و زیر بنای 4500 متر مربع احداث گردید و به پاس همکاری های ایشان به نام بیمارستان حشمتیه نامگذاری شد.

این بیمارستان در ابتدا دارای 12 تخت شامل جراحی، چشم و عمومی بوده و هزینه های اولیه آن از محل کمک های مردمی، مالیات از بابت ذبح هر گوسفند و همچنین فروش یخ یخچال روستای زعفرانیه تأمین می شد و با گذشت زمان توسعه یافته و به عنوان بیمارستان عمومی تا سال 1380 با 160 تخت فعال به حیات با برکت خود ادامه داد.

پس از راه اندازی بیمارستان واسعی در سال 80 این بیمارستان تعطیل و به عنوان انبار استفاده می گردیده است و در سال 1385 مجوز بنای جدید بیمارستان اخذ گردید و پروژه ساخت آن در زمینی به مساحت یک هکتار و زیربنای 19000 متر مربع از انتهای سال 1386 آغاز و پس از گذشت چند سال از شروع عملیات به دلیل کمبود اعتبار به مدت یک سال عملیات این پروژه متوقف گردید و در مهرماه 1392 مجدداً پروژه فعال و بیمارستان در 8 طبقه با 200 تخت شامل بخش های تخصصی و فوق تخصصی اطفال، نوزادان، قلب، گوش و حلق و بینی، چشم، اورژانس، مراقبت های ویژه، جراحی قلب، آنژیوگرافی، آنژیوپلاستی، درمانگاه تخصصی، آزمایشگاه و رادیولوژی و بکارگیری بیش از 500 نفر پرسنل درمانی، آموزشی و اداری با هزینه ای بالغ بر 800 میلیارد ریال جهت تجهیز و عملیات ساختمانی در سال 1394 به بهره برداری رسید.

بیمارستان حشمتیه سبزوار در حال حاضر مجهزترین بیمارستان منطقه خراسان غربی است و سبزوار به واسطه برخورداری از چنین امکاناتی در کنار مشهد مقدس به دومین قطب بهداشت و درمان شمال شرق ایران تبدیل شده است.

منبع: وبسایت بیمارستان حشمتیه


سر در تاریخی بیمارستان حشمتیه سبزوار

سردر قدیمی بیمارستان حشمتیه سبزوار (ضلع جنوبی بیمارستان)