خراسان غربی

تارنمایی پیرامون مهمترین مسائل خراسان غربی به مرکزیت کهن شهر سبزوار

خراسان غربی

تارنمایی پیرامون مهمترین مسائل خراسان غربی به مرکزیت کهن شهر سبزوار

خراسان غربی
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرامگاه اسرار» ثبت شده است

۰۸
اسفند

مقبره حکیم حاج ملاهادی سبزواری فیلسوف بزرگ شرق به مناسبت 8 اسفند روز بزرگداشت این فیلسوف و عارف بزرگ ایرانی، عطرافشانی و گلباران شد.


حکیم حاج ملاّهادی سبزواری متخلص به «اسرار» درخشان ترین چهره فلسفی ایران در قرن سیزدهم هجری است. حکیم سبزواری یکی از بزرگترین شارحان حکمت متعالیه و فیلسوفی بزرگ است که بی‌شک آثار وی در فهم حکمت صدرایی و همچنین در نوشته های فیلسوفان بعد از او تاثیر بسزایی داشته است. زادگاه حاج ملاهادی و نیز محل درگذشت و آرامگاه او شهر سبزوار است و 8 اسفند در تقویم ایران به عنوان روز بزرگداشت حکیم سبزواری نامگذاری شده است.


۱۰
بهمن

موسی الرضا دانایی هنرمند اورگامی و از شهروندان فرهیخته سبزواری، در صفحه اینستاگرام خود گزارشی از گشت و گزار امروزش درسطح شهر و سر زدن به مقبره حکیم حاج ملاهادی سبزواری و بازدید اتفاقی از غرفه تولید صنایع دستی خانم اعتمادی دراین مکان را منتشر کرده است.

 

به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه این گزارش کوتاه دانایی به صورت دلنشینی روایت شده به طوری که شوق سر زدن به مقبره فیلسوف بزرگ شرق در قلب شهر سبزوار و بازدید از کارگاه تولید صنایع دستی همجوار آن را در وجود شهروندان اهل دل سبزواری زنده می کند.

 

اسرارنامه در ادامه به انتشار متن کامل گزارش کوتاه موسی الرضا دانایی از سبزوار گردی امروز او می پردازد:

 

امروز بر حسب اتفاق، در میانه روز و در سوز سرمای خشک و آسمان اخموی بدون برف ، گذرم به مزار حکیم حاج ملا هادی سبزواری افتاد ،ارادتی نمودم تا بلکه سعادتی ببرم .

 

از پشت پنجره ی داخل مزار ، چراغ روشن و تابلو کارگاه هنر چرم و صنایع دستی در بخش جنوبی ، نظرم را جلب کرد.

 

وارد شدم ،خانمی با خوشرویی خوش آمد گفت ، اجازه دیدن کارهایش را داشتم ، استقبال کرد . از ایشان 

خواستم تا همچنان بکارخودش مشغول باشد و حضورم مانعی برای ادامه کارش نباشد . 

 

زیر چشمی کار زیر دستش را می پائیدم .

 

سخت محو کارش بود ، و من بی حرکت و آرام ایستاده محو تماشایش .

 

با ظرافت می بُرید ، می دوخت ، مهره می گذاشت ، گره می زد و با مشته فلزی بر رویش می کوبید، چسب می زد و  وَرانداز می کرد و در دلش غوغایی می شد و لبخند بر لب می نشست ، پرسیدم :

 

همه کارخودتونه ؟

 

گفت: آره ، طرح و اجرا از خودمه.

 

گفتم :بازار چطوره ؟

 

گفت:آنچه نصیب است نه کم می دهند،... خدا را شکر ، بد نیست .

 

گفتم : عجب محیط و فضای خوبی؟ چه حس خوبی داره اینجا ؟

 

گفت : مدد از روح قدسی حکیم است که انرژی بخشه، والا تنها آدم خسته میشه ، ولی این روح قدسی برام الهام بخشه ،

 

از قیمت ها پرسیدم ؟

 

بنده خدا فکر می کرد میخوام بخرم !

 

گفتم : فقط جهت اطلاع خودمه ، پول ندارم .

 

تعارفی کرد که قابلی نداره.

 

 تشکر کردم ، و با اصرار قیمت ها را گفت ، فکر کنم یک سوم قیمت بازار.

 

ازش اجازه گرفتم عکس بگیرم، شاید از روی خجالت و شرم ، اجازه داد .

 

این چند عکس حاصل گشت و گزار امروزم بود .

 

راستی ایشان هنرمند محجوب خانم اعتمادی بودند.

 

حال یک سئوال ؟

 

آیا تا کنون به این مکان رفته اید ؟ 

 

آیا وقت آن نرسیده است تا با حضورمان و یک خسته نباشیذد از هنرمندان جوان دلجویی کرده باشیم؟ 

 

خوبه که با خانواده و دوستان سری به این مکان های پر انرژی و زیبا برنیم، حتی اگر قصد خرید هم نداریم ،و  این یعنی حمایت از هنرمند.