خراسان غربی

تارنمایی پیرامون مهمترین مسائل خراسان غربی به مرکزیت کهن شهر سبزوار

خراسان غربی

تارنمایی پیرامون مهمترین مسائل خراسان غربی به مرکزیت کهن شهر سبزوار

خراسان غربی
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهر سبزوار» ثبت شده است

۳۱
مرداد

راه اندازی رشته مهندسی شهرسازی در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه حکیم سبزواری

در پی پیگیری های مجدانه و تعامل سازنده دانشکده معماری و شهرسازی و معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی با سازمان گسترش وزارت محترم علوم، تحقیقات و فناوری در طی ۶ ماه گذشته، این دانشکده موفق به راه اندازی رشته جدیدی با عنوان رشته مهندسی شهرسازی شد.

دکتر شهاب عباس زاده، رئیس دانشکده معماری و شهرسازی در این زمینه خاطر نشان کرد: با عنایت به چشم انداز مصوب دانشکده از یک دهه قبل، راه اندازی رشته شهرسازی همواره به عنوان یکی از چشم اندازهای دانشکده مطرح بوده است که این مهم با همت همکاران عزیز دانشکده بویژه آقایان دکتر مسیح ا… معصومی و دکتر رحیم ایرانشاهی، حمایت همه جانبه ریاست محترم دانشگاه، مدیریت محترم حوزه ریاستی و معاونت محترم آموزشی در تلاشی فراگیر از ۶ ماه قبل، نهایتا به سرانجام رسید.

وی افزود، راه اندازی رشته مهندسی شهرسازی در شهری همچون سبزوار که دارای پتانسیل غنی نیروی انسانی، پروژه های شهری – منطقه ای و در دانشگاهی با رسالت منطقه ای خیلی زودتر از این باید محقق می شد.

رئیس دانشکده معماری و شهرسازی افزود؛ شهر سبزوار به‌عنوان یک شهر بزرگ در شرق کشور و غرب خراسان با داشتن مرکزیت جغرافیایی و اجتماعی و چندین شهرستان تازه ‌تأسیس و روبه‌رشد در حوزه‌های مختلف از جمله شهرسازی می تواند  الگویی برای این بخش بزرگ از کشور ‌باشد.

وی افزود؛ ایجاد رشته هایی از قبیل شهرسازی در شهری با تمدن و شهرسازی غنی و با داشتن بافت تاریخی بزرگ و ارزشمند شهری، ضمن کمک به رشد صحیح شهر موجب بالندگی این حوزه خواهد شد.

دکتر عباس زاده افزود: در شرایط کنونی که دانشگاه فردوسی به عنوان تنها مرکز دانشگاهی دولتی در استان خراسان رضوی، مشغول به پرورش نیروهای متخصص شهرسازی می باشد، خلا وجود مرکزی دولتی-دانشگاهی برای تربیت و توانمند سازی نیروهای بومی و منطقه ای برای اشتغال در شهرداری ها و سازمان ها و نهادهای متولی مدیریت و برنامه ریزی شهری در خراسان به شدت احساس می شود که این مهم می تواند توسط دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه حکیم سبزواری میسر گردد.

رئیس دانشکده معماری و شهرسازی افزود: وجود دانشگاهی همچون دانشگاه حکیم سبزواری برای جذب و نگه‌داشت دانشجویان و دانش‌آموزانی که از این حوزه جغرافیایی فارع التحصیل شده و تمایل به تحصیل در رشته شهرسازی در این موقعیت جغرافیایی را دارند با توسعه گزینشهای بومی دانشجویان مطابقت دارد.

  دکتر عباس زاده افزود: دانشگاه حکیم سبزواری به عنوان دومین دانشگاه استان خراسان بزرگ با برخورداری از سابقه چندین ساله در تربیت نیروی متخصص حوزه کارشناسی و کارشناسی ارشد معماری، در شرایط کنونی با بهره مندی نیروهای متخصص در حوزه شهرسازی و برنامه ریزی شهری، دارای این توانمندی و تجربه می باشد که بتواند با ایجاد رشته شهرسازی نسبت به تامین نیروی متخصص این حوزه در پوشش نیازهای منطقه ای و ملی گام بردارد.

 

 

۲۲
خرداد

برگرفته از مقاله‌ای به قلم یعقوب تابش و فاطمه احمدوند:

در اواخر عصر قاجار بازار سبزوار یکی از دوره‌های پررونق خود را تجربه کرده است. در آن دوره محل خریدوفروش کالاهایی که در ناحیه سبزوار تولید می‌شد یا از نواحی دور و نزدیک به سبزوار می‌رسید، بازار شهر بود. شهر سبزوار به‌دلیل قرار داشتن در مسیر تاریخی جاده موسوم به ابریشم، بیشتر در جهت شرقی به غربی توسعه یافته بود تا شمالی به جنوبی. به عبارت دیگر، وسعت بازار در جهت شمال به جنوب با وسعت آن در جهت شرق به غرب قابل مقایسه نبود. مسافرانی که قصد رفتن به مشهد یا تهران را داشتند از میان شهر عبور می‌کردند و تماس نزدیکی با بازار داشتند و در تمام مسیری که از میان شهر می‌گذشتند از بازار عبور می‌کردند. در واقع بازار ساختار اصلی شهر را شکل می‌داد و ساختار اقتصادی شهر بر آن منطبق بود.

کلنل ییت که در سال ۱۸۹۸م بازار سبزوار را دیده است درباره آن می‌نویسد: «سبزوار دارای بازاری است تقریبا به طول نیم‌مایل در وسط شهر که از این دروازه تا دروازه دیگر کشیده شده است دکان‌های موجود در این بازار آجری و سقف آنها گنبدی شکل بود. می‌گفتند این بازار کلا دارای ۷۵۰ مغازه است.»

سیاح محلاتی و عین‌السلطنه نیز بازار سبزوار را آباد و طولانی با دکان‌هایی بسیار وصف می‌کنند.

 اظهارات مجدالاسلام کرمانی شکل طولی بازار سبزوار را تایید می‌کند: «در بازار از چاپارخانه که سوار شویم بایستی طول بازار سبزوار را طی کنیم تا از دروازه بیرون برویم.» علاوه بر دادوستد محصولات کشاورزی و دامی، صنایع دستی مورد نیاز مردم شهر و نواحی وابسته ساخته می‌شد. هر بخش از بازار به صنف مخصوصی از قبیل نمدمالان و نجاران و خراطان و آهنگران و سراجان (زین سازها) اختصاص داشت.

سبزوار در اواخر دوره قاجاریه به تدریج به شهری تجاری تبدیل می‌شد. این شهر افزون بر اینکه از نظر تجارت خارجی مستقل و بدون واسطه عمل می‌کرد، مازاد تولید شهرهای دیگر را جذب و به خارج صادر می‌کرد.

پنبه یکی از کالاهای اساسی ایران برای صادرات در اواخر عهد قاجار بود. از این رو یکی ازکالاهایی که کشت آن در دشت سبزوار رواج یافته و در نقاط مختلف به‌طور گسترده کشت می‌شد، پنبه بود. کرزن می‌نویسد « اخیرا کار تجارت در آنجا رونق فراوان یافته؛ زیرا مرکز عمده کشت پنبه شده بود.»

تجارت پنبه در سبزوار به اندازه‌ای بود که در سیاحت‌نامه خیالی ابراهیم بیک هم به آن اشاره است. سیاح محلاتی سبزوار را محل تجارت و عبور و مرور «قوافل به سمت ترکستان و عشق‌آباد و راه‌آهن ترکستان روسیه» می‌داند.

تجارت خارجی سبزوار منحصر به پنبه نبود، بلکه صادرات «پشم، ابریشم، میوه‌های خشک که از فرآورده‌های باغی ناحیه سبزوار و نواحی پیرامون به دست می‌آمد و واردات اجناسی همچون قند و چیت از اقلام تجاری خارجی به شمار می‌رفتند.

در سال ۱۸۹۸م، سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه، نزدیک به سی ارمنی تبعه روس که هر یک نماینده شرکتی در روسیه بودند در سبزوار مشغول فعالیت بودند. میزان مبادله تجاری سبزوار از این طریق پانصدهزار تومان، معادل صد هزار پوند، در سال بود درآمدی که دولت از این ناحیه به‌طور سالانه انتظار داشت، عبارت بود از ۳۳۰۰۰تومان نقدی و ۴۰۰۰خروار غله.

نواحی پیرامون و شهرهای همسایه، سبزوار را محل مناسبی برای فروش پنبه و اقلام تجاری دیگر می‌دانستند. به‌عنوان مثال در سال ۱۸۷۷م یکی از بزرگان نیشابور برای وصول وجه پنبه خود به سبزوار آمده بود.

محصول پنبه جاجرم از طریق سبزوار به روسیه صادر می‌شد. ارامنه روس که در شاهرود بودند بخشی از خوراک کارخانه‌های پنبه‌پاک‌کنی خود را از سبزوار وارد می‌کردند.

آنها پس از جداسازی غوزه از پنبه، پنبه‌ها را با شتر و قاطر از راه چلچیلیان از کنار رودخانه نکا به بندرگز می‌رساندند و از آنجا با کشتی به حاجی طرخان می‌بردند.

بخشی از تجارت قاین از طریق سبزوار انجام می‌شد.

شکر از اقلامی بود که فقط از روسیه و از طریق سبزوار به این ناحیه آورده می‌شد.

حجم قابل توجهی پشم گوسفند و موی بز از ایران صادر می‌شد.

خراسان از مراکز عمده این دو کالا به‌شمار می‌رفت. از گله‌های ناحیه خراسان، به‌ویژه ناحیه تربت حیدریه و گله‌های طوایف صحرانشین مرزی ایران و افغانستان، بهترین پشم به‌دست می‌آمد. سبزوار مرکز این تجارت بود. دالمانی از کاروانسرایی در سبزوار یاد می‌کند که به تجارت پشم اختصاص داشت و تجار آنجا را انبار پشم خود قرار داده بودند.

این مطلب در حال تکمیل است...

منبع: دنیای اقتصاد

بازار سبزوار

۲۱
خرداد

در پی بارش تگرگ در مشهد فرود ۳ هواپیما در فرودگاه سبزوار
بارش تگرگ ۳ پرواز به مقصد مشهد را در فرودگاه سبزوار به زمین نشاند.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی، مدیر روابط عمومی فرودگاه های خراسان رضوی گفت: ۳ پرواز در مسیر نجف و فرود ۳ هواپیما در فرودگاه سبزوارتهران به مشهد به دلیل بارش تگرگ در فرودگاه سبزوار به زمین نشستند.
حسن جعفری افزود: عصر امروز یک فروند هواپیمای ایرباس ۳۲٠ متعلق به شرکت هواپیمایی معراج در مسیر نجف به مشهد و هواپیمای کاسپین در مسیر تهران به مشهد و هواپیمای شرکت آتا در مسیر تهران به مشهد به دلیل ریزش شدید تگرگ در باند فرودگاه مشهد قادر به فرود نبودند.
وی اضافه کرد: این هواپیماهای مسافربری با هماهنگی های انجام شده، در فرودگاه سبزوار به سلامتی به زمین نشستند و پس از هماهنگی های لازم و فرآیند سوختگیری با مساعد شدن هوای مشهد عازم این فرودگاه شدند.
فرودگاه بین‌ المللی شهید هاشمی‌نژاد مشهد با گستره ۵۴۰ هکتار، پس از فرودگاه مهرآباد تهران دومین فرودگاه پرترافیک کشور است.
پیش از شیوع کرونا به طور میانگین روزانه ۱۸۰ پرواز و در زمان اوج مسافرتها تا ۲۵۰ پرواز ورودی و خروجی روزانه در این فرودگاه انجام می‌ شد. / خبرگزاری ایرنا

 

گفتنی است فرودگاه سبزوار تنها فرودگاه مسافربری نیمه غربی استان خراسان است که در زمینی به مساحت بیش از 300 هکتار در جنوب غربی شهر سبزوار واقع شده است و به عنوان پشتیبان فرودگاه بین المللی مشهد نیز محسوب می شود.. 

این فرودگاه که چند سال قبل به مرز مجاز هوایی ارتقا پیدا کرد و سابقه انجام چندین پرواز خارجی به کشورهای عراق و سوریه را دارد، پیش از این نیز چندین مرتبه دیگر میزبان پروازهای برگشتی از فرودگاه مشهد بودده است.

در حال حاضر در استان پهناور خراسان رضوی تنها 2 فرودگاه فعال یکی در شهرستان مشهد و دیگری در شهرستان سبزوار وجود دارد. شهرستان های گناباد و سرخس نیز دارای فرودگاهند اما فرودگاه این شهرستان ها فعال نیست.

 

فرودگاه سبزوار

 

۲۸
ارديبهشت

مردم کهن شهر سبزوار اگرچه از زمان ورود اسلام به ایران به این آیین گرویدند و در میان مذاهب اسلامی نیز مذهب تشیع را برای خود برگزیدند، اما در عین حال همواره روحیه احترام و همزیستی مسالمت آمیز با پیروان دیگر ادیان را نیز در بین خود داشته اند. به طوری که چشم تاریخ، در برخی دوره ها شاهد سکونت گروه هایی از مسیحیان (مرجع) و یهودیان در این مادرشهر تاریخیِ خراسان غربی بوده است.

 

ظاهرا از میان خانواده های یهودی ای که در حدود چهارصد الی سیصد سال قبل در سبزوار ساکن بوده اند، یکی از آنان به نام هاراو اورشرگاه بعدها به جایگاه پیشوایی و مرجعیت در میان کلیمیان یزد و ایران رسیده است. او که یکصد و سی و پنجمین نسل از فرزندان حضرت داوود بوده، آرامگاهش در شهر یزد زیارتگاه هم کیشان خود شده است.

 

در ادامه به نقل از وبسایت انجمن کلیمیان تهران به معرفی بیشتر هاراو اورشرگاه می پردازیم:

 

Harav Oshargah-هاراو اورشرگاه

 

ملا اور شِراگا (معروف به هاراو اورشرگا)فرزند مُلا شِموئل از نسل داوید هَمِلِخ (حضرت داوود) از اهالی سبزوار می باشد که به شهر یزد کوچ می کند و به خاطر مقام رفیع و اطلاعات وسیعش در دانش تورات و قبالا به عنوان راو و رهبر دینی در یزد پذیرفته می شود، به خاطر کرامات و معجزات مختلف مورد احترام یهودیان و غیریهودیان و حاکم یزد بوده است. دو نامه از وی برای یهودیان مشهد در سال های 1782 و 1783 میلادی وجود دارد. او مدام مشغول آموزش تورا بوده و فقط روزهای جمعه یا قبل از یُوم طُوو (اعیاد) برای خرید شبات و یوم طوو از خانه خارج می شده است. گفته می شود با ملامشه هلوی از کاشان و ملا داریوش از شیراز در ارتباط بوده است.

 

گفته می شود که موفق به آموزش تورا از دهان الیاهو هناوی (حضرت الیاس نبی) گردیده است.

هاراو اورشرگا در زمان حیات و به خصوص پس از وفات در جهان یهودیت شناخته شده است، از هاراو بَعَل شِم طُوو نقل شده که گفته است من دوستی در دوردست ها دارم که هاراو اورشرگا نام دارد. هاراو اور در تاریخ 28 حشوان 5554 عبری (1172 شمسی) در یزد فوت نموده و در آن جا به خاک سپرده شده است که هرساله به خصوص در سالگرد وفات ایشان افراد زیادی از شهرهای مختلف ایران و سایر کشورها به زیارت مقبره ایشان در یزد می روند.

 

شجره نامه خانواده شرگا:

ملا قیاس - ملا عبدالله - ملا دانی یل - ملا شموئل - ملا اور (هاراو اورشرگا)-  ملا مُشه - ملا ییسحاق - ملامشه (ملا آق بابا) - ملا اور- حاخام یوسف اورشرگا (مرجع دینی فقید یهودیان ایران پیش از انقلاب)- ... .

 

مرچع: وبسایت انجمن کلیمیان تهران

 

 

 

 

 

 

۲۹
آبان


نتایج بررسی و تحلیل الگوی مهاجرت در استان خراسان رضوی نشان می دهد، ۴۵/۶۸ درصد از مهاجران ورودی به شهرستان مشهد و ۴۱/۵ درصد از مهاجران ورودی به شهرستان سبزوار، مهاجران وارد شده از خارج استان هستند.

گفتنی ست؛ شهر سبزوار در فاصله دو سرشماری سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۵، دارای نرخ رشد جمعیت مثبت ۵/۲۴ بوده است‌. این در حالیست که برخی از مراکز استانها همچون کرج و اراک نرخ رشد جمعیت منفی و شهرهایی مانند تبریز، زاهدان، کرمان، همدان، قزوین، ساری و...، نرخ رشد کمتر یا یکسانی را با سبزوار داشته اند.

در میان شهرهای خراسان رضوی نیز، شهرهای گلبهار، طرقبه، سرخس، چناران، نیشابور و فریمان به دلیل مجاورت با مرکز استان خراسان رضوی و پذیرش بخشی از مهاجران به مشهد، به دلیل گرانی زمین، مسکن، کالا و خدمات عمومی در مشهد، دارای بیشترین نرخ رشد جمعیت بوده اند.

 

 

 

مرجع: عصر سبزوار

 

گفتنی است شهر سبزوار بر اساس آخرین سرشماری 1395 پرجمعیت ترین شهر نیمه غربی استان خراسان رضوی است.

 

۰۶
آذر

بزرگترین شهر نیمه غربی خراسان رضوی در دوشنبه 5 آذر 97 یک روز به شدت بارانی پاییزی را تجربه کرد که علاوه بر زیبایی هایش، مشکلاتی نظیر ابگرفتگی معابر و کندی ترافیک را نیز به همراه داشت.

بر اساس اعلام سازمان هواشناسی خراسان رضوی سبزوار در این روز یکی از بیشترین میزان بارش های این استان را داشته است.

علاوه بر سبزوار شهرستان جغتای نیز در شمال غرب استان خراسان رضوی از بارندگی های خوبی در این روز برخوردار بوده که در واقع با 20 میلیمتر بارندگی بیشترین میزان بارش های استان را برای خود ثبت کرده است.

در عکس های زیر چهره بارانی شهر سبزوار دیار سربداران را می بینید که در قاب دوربین محمد حشمتی مدیرمسئول وبسایت سبزواردوربین ثبت شده است.

البته این  عکس ها ابتدا در خبرگزاری میزان منتشر شده اند.











۳۰
آبان

فرودگاه سبزوار به عنوان تنها فرودگاه نیمه غربی استان خراسان رضوی در 12 کیلومتری جنوب غرب شهر سبزوار واقع شده اند.

این فرودگاه به جز مردم سبزوار، مورد استفاده مردم تمام شهرستان های غرب خراسان از جمله نیشابور، کاشمر، بردسکن و ... و به همین دلیل عده ای معتقدند باید به جای نام فرودگاه سبزوار از نام فرودگاه خراسان غربی برای آن استفاده کرد.


۱۰
آبان

بوستان لاله یکی از بزرگترین پارک های تفریحی منطقه غرب  خراسان رضوی است که در شهر سبزوار دیار سربداران واقع شده است.

محله های اطراف بوستان لاله جزء مناطق مرفه نشین و اصطلاحا بالاشهر سبزوار محسوب می شوند و زمین ها و املاک این منطقه از شهر سبزوار گران ترین نرخ را در منطقه خراسان غربی دارند.

۱۹
دی

صبح سبزوار در خیابان بیهق

امید برومندی

کتاب کلیدر بلندترین رمان فاخر ادبیات فارسی و شاهکار جاودانه استاد محمود دولت آبادی است که علاوه بر ارزش‌های داستانی و ادبی فراوانی که دارد، در واقع به نوعی روایتگر تاریخ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی معاصر خراسان با تأکید بر وقایع سبزوار و شهرها و نواحی اطراف آن محسوب می‌شود که بستر اصلی رویدادهای رمان کلیدر بوده اند.


هر چند کلیدر رسما کتاب تاریخ نیست، و نویسنده آن برای نگارش این اثر عظیم ادبی به گونه ای آشکار از تخیل داستانی خود بهره گرفته است، با این حال از آنجایی که سبک داستانی کلیدر واقع گرایی (رئالیسم)است و نویسنده خود اصالتاً سبزواری است و با فرهنگ و رویدادهای معاصر این شهر از نزدیک آشنایی دارد، لذا بسیاری از بخش‌های رمان کلیدر علاوه بر اینکه داستان زندگی شخصیت‌های اصلی آن را بیان می‌کند، گوشه‌هایی از تاریخ سیاسی و اجتماعی سبزوار را نیز به تصویر می‌کشد.


کلیدر همچنین به دلیل ذوق و استعداد سرشار ادبی نویسنده آن، توصیف‌هایی بسیار کامل و هنرمندانه از بعضی مکان‌ها، شخصیت‌ها و… ارائه می‌دهد؛ که گویی مخاطب خود از نزدیک آنچه را دولت آبادی نوشته، می‌بیند.


یکی از توصیفات دقیق و زیبای دولت آبادی در کلیدر، توصیف صبح سبزوار در یک روز سرد زمستانی است که در اثر بارش شبانه باران کمی‌نم دار است.


 سبزوار که یکی از کهن شهرهای باستانی ایران است، در طول اکثر دوره‌های تاریخی خود، معمولا یکی از مراکز مهم فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و جمعیتی در شمال شرق ایران بوده است.


وقوع ماجرای گل محمد کلمیشی در منطقه سبزوار، مربوط به یکی ازهمین دوره‌هایی است که این شهر مانند امروز از مرکزیت بازرگانی و تجاری خوبی در خراسان برخوردار بوده و بازار بزرگ آن همه روزه میزبان آمد و رفت شمار زیادی از پیشه وران و فعالان اقتصادی از شهرها و روستاهای اطراف بوده است. ودولت آبادی در رمان خود به خوبی این ویژگی شهر سبزوار و جنب و جوش اقتصادی بازار آن را، توصیف کرده است.

در ادامه به انتشار بخش‌هایی از کلیدر می‌پردازم که در آن‌ها توصیف بازار سبزوار در یک صبح سرد و نم دار زمستانی از بارش شبانه باران آمده است.

این بخش از روایت دولت آبادی بیان کننده سفر گل محمدکلمیشی و عمو مندلو دو شخصیت رمان کلیدر به شهر سبزوار برای خرید و فروش مایحتاج زندگی است:

صبح سبزوار

آسمان صاف صبح از پس نرمه باران شبانه . هوای گرگ و میش، هوای گنگ سحرگاه. رمز خاموشی . طنین صدای پاوزارها بر سنگفرش خیس خیابان. بوی نم دیوارهای کاهگلی. درهای بسته. دکان‌های بسته. رنگرزی، آهنگری، تختکشی .

آهنگ تکبیر از پناه دیوار . خلوت راسته خیابان سبریز. عبور مردی قوزی، در پالتوی سیاه رو به حمام . صدای پا ، صدای سرفه ، صدای ذکر..
شهر، در بکارت سحر چشم می‌گشاید.

گل محمد و مندلو اولین مردانی هستند که قدم بر سنگفرش خیابان گذاشته اند. سبریز را گذر می‌کنند. از کنار حوض هشت پایه رد می‌شوند و دمی‌دیگر ، از بیخ شانه ی بازار ، قدم در میدان زغالیها می‌گذارند. میدان هنوز خالی است. خالی از هرچیز و کس . باران ، خاکش را سفت کرده است. دورادور میدان، درِ همه دکانها بسته است. پاییندست میدان، در سکُنج، راهی به کوچه ی پادرخت هست، و این سو ترک گذری به بازارها آهنگرها و گودال غرشمالخانه.غرشمالها نیز هنوز در خواب اند. هم از سکُنج شرقی بالای میدا ، از کنار در جنوبی کاروانسرای شازده، راهی به کوچه ی مسجد جامع. کوچه ای شکن شکن، ته بازارچه ی قنادها را می‌بُرّد و با شیبی تند و پاکیزه، سنگفرش، سر بر در کوچک جنوبی مسجد می‌گذارد.

عمو مندلو، پیش از خسباندن شترها، دست بر سینه می‌گذارد و سرسری سلامی‌به امامزاده می‌دهد. بعد، رو به گل محمد دارد:
این هم شهر سبزوار .

تا حال این جور خلوت و به دل صبر دیده ایش؟ بارت را که فروختی، شترت را به کاروانسرا سر می‌دهی و می‌روی دم امامزاده، خیابان ارگ و خیابان بیهقش را هم به دل سیر تماشا می‌کنی. دکان نخودبریز هم آنجا، بیخ در کاروانسرا است. رو به میدان. از شیر مرغ تا جان آدمیزاد هم میانش یافت می‌شود. همراهش آشنا که بشوی، نسیه هم می‌دهد. این هم قهوه خانه ی کربلایی حبیب. شاگردش دارد درش را باز می‌کند. جای ایاب و ذهاب و داد و ستد است. سر بیشتر دهاتی‌های بلوک‌های زیر کال این جا جمع می‌شود.

تا نیم ساعت دیگر، دلال‌های پوست و پشم و روده و دانه ی هندوانه، مثل قشون به آنجا می‌ریزند و قارقارشان بلند می‌شود. حجره‌های تاجرها هم در خیابان بیهق است. کنار دالان کاروانسراها. نظمیه هم آنجاست. اما عدلیه بالاتر است. خیابان بالا. اداره ی امنیه هم طرف دروازه عراق است. میان یکی از این رباط‌های شاه عباسی . دیگر جانم برایت بگوید، در این چند ساله ی بعد از جنگ یکی دو تا گاراج هم کنار خیابان بالا باز شده . یعنی همان کاروانسراها شده گاراج. یکیشان مهمانخانه ای هم دارد.دیگر جانم برایت بگوید…

بیش از این، گل محمد امان پرگویی به پیرمرد نداد. از این رو که گل محمد، خود آنچه را که عمومندلو می‌گفت، می‌دانست. بیابانی بود، اما شهر ندیده که نبود. پس گفت:

– اول بگو ببینم خیال داری شترها را، تا مشتری پیدا نشده، همین جور زیر بار نگاه داری؟ من که شترم را زیر بار نگاه می‌دارم. می‌خسبانمش و لنگه‌های بار را از گرده‌هایش باز می‌کنم. تو، خود دانی!

مندلو گفت:
– من هم می‌خوابانمشان. بکشان بیخ دیوار. کنارگذر. اینجا می‌توانیم لنگه‌های بار را به دیوار تکیه بدهیم.

گل محمد چنان کرد و دو مرد لنگه‌های بار از هم گشودند. جوالهای زغال را کنار گذر، به دیوار تکیه دادند و لنگه‌های غیچ را سربه سر هم، کنار میدان گذاشتند.

شترها نفس راست کردند و مردها، پای لنگه‌های غیچ نشستند. عمو مندلو میل به نان کرد، گل محمد سفره از خورجین بیرون کشید، پیش آورد و باز کرد. نان ساج کلوخ شده بود. هرچه بود ، نان بود. لقمه از پی لقمه.


بازار سبزوار


شهر، واجنبید.

باقالی فروش‌ها، دیگچه‌های باقالی خود را بر سر گرفته و از ته سبریز بالا می‌آمدند ومیان میدان، هر کدام در گوشه ای، درون کوچه ای فرو می‌رفتند و آواز می‌دادند: داغه باقالی، باقالی داغه. دکاندارها، زیرعباها، پالتوهای به سر کشیده، از این کوچه و آن کوچه به میدان می‌رسیدند، چون موشهایی در تخته ای دکانها بر می‌داشتند و پشت تخته کار خود، کنار منقل سرد، به کار افروختن آتش چمباتمه می‌زدند.

شتریها، پراکنده و پیوسته با زنگ‌های کور، به میدان می‌رسیدند و کناری جای می‌گرفتند و بارها از گرده‌های شتر باز می‌کردند و آتش می‌افروختند. گوسفندیها از کاروانسراها بیرون می‌آمدند و میش و بزهای فروختنی خود را به کنجی می‌گنجانیدند. نان فروش‌ها به میان هیزم کش‌ها و بارفروش‌ها می‌آمدند و به مردان خسته و از راه رسیده، نان می‌فروختند. برخی باقالی فروش‌ها، چغندرفروش‌ها در لابه لای شترها و بارها پرسه می‌زدند. یکی از شاگردهای قهوه خانه ی کربلایی حبیب دسته ای استکان نعلبکی روی دست و ساعد خود چیده بود و دوره می‌گشت. دلال‌ها به میدان ریخته بودند و گرگ مانند در پی بار بودند. گفتگو‌ها به سر و صدا برگشته، و سرو صداها داشت به هیاهو می‌کشید. شهر از بالین سربرداشته و در پی روزی بود. کنار بارهای هیزم، نانواها با هیزمی‌بر سر یک قران – دو قران چانه می‌زدند. قسم می‌خوردند. خط و نشان می‌کشیدند و دشنام می‌دادند. ولگردها، یتیم بچه‌ها به هیزم دزدی آمده بودند.

دلالها جنجال می‌کردند.دکاندارها قاطی میدان شده بودند و به کندن لقمه ای از گرده ی دیگری می‌کوشیدند. گداها ، مفلوک و درهم ریخته، گونی بر سر و توبره بر دوش، لنگان و کورمال، چون کرمهای خاکی به درون میدان می‌خزیدند، دست خود پیش هر کس کاسه می‌کردند و می‌نالیدند ….

منبع: دولت آبادی، محمود . کلیدر، انتشارات فرهنگ معاصر، ۱۳۸۷، تهران، جلد دوم، بند هفتم صفحات ۵۳۰ تا ۵۳۳

گفتنی است در ادامه این مطلب که درباره وضعیت بازار سبزوار در یک صبح سرد زمستانی بود، دولت آبادی به توصیف رفتار یکی از متکدیان معروفی پرداخته که در آن سالها با نام کربلایی مندلی ناخنک برای بازاریان سبزوار شناخته شده بوده است.

هرچند معلوم نیست آیا مندلی ناخنک در عالم واقع نیز در بازار سبزوار وجود داشته یا اینکه زاییده تخیلات داستانی نویسنده کلیدر است، اما روایتی که دولت آبادی از این شخص ارائه داده، توصیفی کوتاه و نمکین است.


وبسایت سبزواری ها

۱۷
دی

عکسی بسیار نادر از استاد محمود دولت آبادی که آقای رمان ایران را در حال رقص چوب بازی یکی از رقص های محلی رایج در سبزوار زادگاه دولت آبادی و دیگر مناطق خراسان غربی نشان می دهد.
 
هر چند مشاهده این عکس برای همه ایرانیان علاقه مند به فرهنگ و مطالعه آثار ادبی که استاد دولت آبادی را می شناسند، قطعا جذاب بوده و هست اما برای سبزواری ها حلاوتی دیگر دارد.
 
استاد دولت آبادی از آن دسته نام آوران سبزواری در سطح جهان است که هرچند جایگاه و مقام رفیعی یافته و شهرت نامش در معتبر ترین محافل ادبی جهانی قابل پیگیری است، اما هرگز اصالت روستایی خود را که به منطقه ای کویری در10کیلومتری جنوب شهر سبزوار تعلق دارد، فراموش نکرده و همواره با فرهنگ، زبان، آداب و رسوم و علایق و آیین های مردم زادگاهش دوستی عمیق و همراهی نزدیک داشته و هرجا که فرصتی پیش آمده درباره آن صحبت کرده است. و حتی در یکی از مصاحبه هایش با خبرنگاری از رسانه های خارجی خود را به استناد آنچه در کودکی هایش در سبزوار نامیده می شده است، «محمود کِلِّهِ بیریهنَه» معرفی می کند.
 
لازم به توضیح است، «محمود کِلِهِّ بیریهنَه» نام طنز آمیزی است که احتمالا به خاطر بدون کلاه بودن سر استاد دولت آبادی در ایام کودکی اش به وی نسبت داده می شده است و استاد حالا هم که دیگر به جایگاه آقایی رمان ایران رسیده است، هنوز این خاطره نمکین را از همشهریان سبزواری خود به یاد دارد و با نیکویی و تواضعی که خاص بزرگمردان است، برای دیگران هم تعریف می کند.
 

رقص چوب بازی محمود دولت آبادی به سبک سبزواری