نقدی بر نیشابوریات متوهمانه یک مثلا مهندس! / عقده فرودگاه و بافتن آسمان به ریسمان
چندی قبل یادداشتی در رسانه های محلی نیشابور منتشر شد که نویسنده اش فردی به نام «مهندس سید امیر میرسجادی کارشناس ارشد معماری و مدیریت شهری» معرفی شده بود. با دیدن این عناوین مهندس و کارشناس ارشد فلان و بهمان، تصور کردیم بالاخره در انبوه مطالب متعصبانه و بی پایه و اساسی که بر گرفته از روحیه پان نیشابوریسم در رسانه های نیشابور منتشر می شود، بالاخره به یک مطلب علمی و کارشناسانه مناسب رسیده ایم.
اما مطالعه متن مقاله متاسفانه دوباره ثابت کرد که تفکر غیرعلمی و برخاسته از تعصبات کور بومی تا چه حد در ذهن و اندیشه برخی مردم نیشابور ریشه دوانیده و آنان را از مسیر آزادگی و انصاف دور کرده و به بیراهه های خشم و کینه توزی و عقده و حسادت ورزی نسبت به دیگران کشانیده است.
در ادامه قصد داریم به نیت روشنگری اذهان عمومی و ثبت در تاریخ با انتشار متن کامل یادداشت سرشار از بُخل و حسادت و خالی از منطق سید امیر میرسجادی، به نقد برخی از فاحش ترین اشتباهاتی بپردازیم که نشان دهنده ابتذال اندیشه و عوامانگی نگاه نویسنده ای است که با ردیف کردن عناوینی چون مهندس و کارشناس ارشد معماری و مدیریت شهری، در ابتدای متن سعی کرده برای خود آبرو و اعتباری دست و پا کند، اما با متن نوشته اش در واقع نه تنها آبروی خود را برده بلکه موجب وهن و تحقیر آن تعداد اندک از نیشابوریان فرهیخته ای نیز شده است که هنوز در تلاشند که وسعت دید و نگاه جهان شمول خیام را در منش رفتاری و گفتاری خود حفظ کنند.
در ادامه و پس از انتشار متن آبدوغ خیاری جناب مستطاب (مثلا مهندس) امیر میرسجادی، در 5 محور زیر به نقد افاضات ایشان می پردازیم:
ادعای متوهمانه درباره توانمندی ها و آتیه خاص نیشابور!
ادعای پوچ کلانشهری نیشابور!
بزرگنمایی در زمینه استعدادهای گردشگری!
زیرسایه مشهد و سبزوار بودن تهدید یا فرصت برای نیشابور؟
ادعای خنده آور از خودگذشتگی نیشابور برای شهرهای همسایه!
هر چند نوشته مبتذل فوق در نظر اهل اندیشه و خرد هیچ نیازی به نقد و بررسی ندارد و همه ایرادات اساسی چنین طرز فکر و چنین قلم فرسایی های جاهلانه ای، به وضوح مشخص است، اما صرفا جهت روشنگری و انجام وظیفه ثبت در صفحات تاریخ خراسان به این چند نکته زیر اشاره می شود:
ادعای متوهمانه درباره توانمندی ها و آتیه خاص نیشابور!
در اینکه هر منطقه ای استعدادهای خاص خود را دارد و مردم هر شهری حق دارند برای رشد و ارتقاء دیار خود بکوشند شکی نیست. اشکالی هم ندارد. ایراد از وقتی به وجود می آید که مردم یک شهر بدون داشتن دلایل منطقی و کاربردی، برای خود حق بیشتری نسبت به سایر مناطق قائل شوند و نسبت به امکانات و امتیازات فراهم آمده در دیگر شهرها، حسادت و کینه ورزی نشان دهند و اعتراض داشته باشند. نظیر آنچه در نیشابور اتفاق افتاده است. اینجاست که باید پرسید، نیشابور چه توانمندی خاصی دارد و منتظر کدام آتیه است که بقیه شهرهای خراسان شایسته آن نیستند؟ نیشابور به عنوان شهری زیر سایه کلانشهر مشهد شناخته می شود که فقط با سرریز امکانات صنعتی و جمعیتی مشهد، توانسته مانند یک متغیر وابسته رشدی کاریکاتوری (رشد صنعتی بالا و رشد دانشگاهی و بهداشتی و درمانی و فرهنگی و مواصلاتی پایین داشته باشد) و این توانمندی خاصی محسوب نمی شود. همه کلانشهرهای مهم در تمام کشورهای جهان اطرافشان چند شهر اقماری کوچکتر دارند که آن شهرهای اقماری از سرریز امکانات شهر مادر بهره مند می شوند. غیر از امتیاز همجواری با مشهد، نیشابوری که نه دانشگاه درست و حسابی در سطح دانشگاه های مشهد و سبزوار دارد و نه فرودگاه دارد، نه از شریان های اصلی ارتباطی برخوردار است و نه مقبولیت و مرکزیتی بین سایر شهرستان های اطراف دارد، دیگر چه امتیاز و توانمندی خاصی دارد و چه آتیه خاصی می شود برای آن متصور شد؟ مثلا تفاوت نیشابور با شهرهای پراستعداد دیگری نظیر کاشمر و تربت حیدریه و قوچان و رشتخوار و زبرخان و جوین و... چیست که بعضی نیشابوریان انتظار دارند دولت در نیشابور با این فاصله کم تا مشهد و سبزوار فرودگاه بسازد و مثلا در کاشمر یا قوچان یا تربت حیدریه نسازد؟ اگر قرار به فرودگاه سازی توسط دولت باشد، عدالت حکم می کند ابتدا در کاشمر و قوچان و تربت حیدریه فرودگاه ساخته شود و بعد در نیشابور.
ادعای پوچ کلانشهری نیشابور!
دومین کلانشهر خراسان بزرگ؟ بر چه مبنایی نویسنده نیشابوری ادعا کرده که شهر خودش کلانشهر است؟ در حالیکه اصلا نیشابور هیچیک از ویژگی های کلانشهری را ندارد. عبارت کلانشهر تعریف مشخصی دارد. براساس تعریف بین المللی کلانشهر که توسط سازمان ملل متحد ارائه شده، شهری که بیشتر از چهار میلیون نفر جمعیت داشته باشد کلانشهر است. اما در ایران به شهرهایی که بالای یک میلیون نفر جمعیت داشته باشند کلانشهر گفته می شود. جمعیت شهر نیشابور بر اساس آخرین سرشماری رسمی و معتبر صورت گرفته در سال 95 تعداد 264 هزارنفر برآورد شد و با کل بخش ها و روستاهای اطراف آن 448 هزار نفر بود. یعنی جمعیت نیشابور با کمک گرفتن از توان همه دهات ها و آبادی های دور و نزدیکش هم حتی به 500 هزارنفر نمی رسد. یعنی حتی نصف تعریف رایج در ایران برای کلانشهر ها هم شامل حال نیشابور نمی شود چه رسد به تعاریف بین المللی کلانشهر. تازه بعد از جدایی و ارتقاء بخش زبرخان به شهرستانی مستقل در سال 99، جمعیت نیشابور افت شدیدی پیدا کرد. بنابراین این هم یک ادعای اشتباه و غیرعلمی دیگر است که البته از سوی بعضی نیشابوریان بیان می شود و فقط خودشان باور می کنند و خودشان هم احساسی می شوند و برای خودشان دست می زنند و جیغ و هورا می کشند. وگرنه در کل شمال شرق ایران به جز مشهد هیچ کلانشهر دیگری نه بر اساس تعریف های علمی جهانی و نه بر اساس تعریف های قابل قبول در ایران وجود ندارد.
اینکه نیشابور شهری است که هر سال تعدادی مسافر و گردشگر به آن جذب می شوند دلیل قانع کننده ای برای خرج گذاشتن روی دست دولت ها جهت ساخت فرودگاه نیست. مگر بقیه شهرهای زیبا و با عظمت تاریخی و فرهنگی خراسان گردشگر ندارند؟ تازه نیشابور این شانس را دارد که به فرودگاه بین المللی مشهد نزدیک است، شهرهای دورتر مانند کاشمر و قوچان و ... پس چه بگویند؟
بزرگنمایی در زمینه استعدادهای گردشگری!
نویسنده ادعا کرده، هر هفته صدها مسافر از نیشابور به فرودگاه مشهد و سبزوار می روند؟ این یک ادعای گزاف است. زیرا اصلا نیشابور با جمعیت 264هزارنفر چنین پتانسیلی ندارد که هر هفته صدها مسافر از این شهر به فرودگاه های اطراف بروند. اگر نیشابوریان عزیز مسافران شهرها و روستاهای اطراف را هم جزء آمار خود حساب می کنند که این جزء همان توهمات همیشگی شان است و ما فریب این آمارسازی های عاریه ای را نمی خوریم. ولی در واقع مسافران شهرها و روستاهای اطراف نیازی به فرودگاه نیشابور ندارند چون بعضی هایشان مانند مردم شهرستان زبرخان بسیار به فرودگاه مشهد نزدیکند (نزدیک تر از خود نیشابور به مشهد) و بعضی هایشان مانند مردم بخش سرولایت با نزدیک بودن به سبزوار و داشتن راه های ارتباطی مناسب و موثر از فرودگاه سبزوار استفاده می کنند و بنابراین نیازی به ایجاد یک فرودگاه دیگر با این همه هزینه در شهر کم جمعیت و کم پتانسیل نیشابور نیست.
زیرسایه مشهد و سبزوار بودن تهدید یا فرصت برای نیشابور؟
نزدیک بودن و در واقع زیر سایه مشهد و سبزوار بودن یک واقعیت غیرقابل انکار است که اتفاقا برای نیشابور مزایای زیادی هم داشته است. از جمله سرریز امکانات صنعتی مشهد که به سمت نیشابور آمده یا استفاده جوانان نیشابوری از دانشگاه های معتبر و با سابقه دولتی سبزوار که در ردیف دانشگاه های محور و جامع کشور محسوب می شوند. حالا درباره فرودگاه هم در واقع این نزدیکی به مشهد و سبزوار برای نیشابوریان فرصتی مغتنم است که در فاصله 100 کیلومتری از شرق و غرب خود به دو فرودگاه فعال در شمال شرق ایران دسترسی دارند. اما نیشابوریان چون در ذهنشان توهمات ابرشهری و پیدا کردن امتیاز و مرکزیت بین شهرهای اطراف را دنبال می کنند، می خواهند حتما با خرج گذاشتن روی دست دولت، میلیاردها دلار هزینه کشور را صرف پروژه ای کنند که نه تنها اهمیت و ضرورت ملی ندارد، بلکه حتی در مقیاس محلی هم چندان به کار نمی آید. در واقع وقتی مشهد و گناباد و سبزوار و سرخس همین حالا فرودگاه دارند و کاشمر و تربت حیدریه نیز در حال ساخت فرودگاهند، ساخت فرودگاه نیشابور فقط می تواند عامل برتری و فخرفروشی این شهر نسبت به دهات های انجیدن و بلقشه و کارجیج باشد.
ادعای خنده آور از خودگذشتگی نیشابور برای شهرهای همسایه!
ادعای از خودگذشتگی نسبت به شهرهای همسایه. اما در واقع نیشابوری ها کدام از خودگذشتگی را نسبت به شهرهای همسایه انجام داده اند؟ مگر اینکه سبزوار و کاشمر و جوین و تربت حیدریه و ... با تلاش و همت مردم و مسوولان خود و با کمک استعدادهای ذاتیشان پیشرفت هایی در زمینه های مختلف داشته اند، چه ربطی به نیشابور داشته که اینقدر به مردمان بخیل این شهر فشار آورده؟ آیا باید پیشرفت های سایر شهرهای خراسان با اجازه و هماهنگی نیشابوریان می بوده است؟ نیشابور سر پیاز است یا ته پیاز که مثلا یک کاشمری یا سبزواری بخواهد برای ایجاد دانشگاه و فرودگاه و راه آهن و منطقه ویژه اقتصادی در شهر خودش از نیشابور کسب اجازه کند؟ مگر وقتی سرریز امکانات صنعتی مشهد مثل کارخانه نخ خسروی یا دیگر صنایع متعلق به مشهد و کل استان خراسان به نیشابور می رفت، نیشابوری ها گفتند برای اشتغالزایی متوازن در همه مناطق و رفع بیکاری در دیگر شهرستان های استان، مثلا این امتیاز به سبزوار یا جوین و جغتای یا کاشمر و کوهسرخ و بردسکن برود؟
جناب مهندس مستطاب سید امیر میرسجادی در بخش پایانی مطلب خود سعی کرده لحنی حماسی تر به دردنامه اش بدهد و هشتگ سئوالی را بدین شرح مطرح کرده است: #تاریخ_در_انتظار_پاسخ_امروز_ما
اما باید به این دوست دردمند گفت؛ خیالتان راحت باشد، جوش تاریخ را نزنید. تاریخ در انتظار هیچ پاسخی از سوی شما نیست. تاریخ سئوال نمی کند، می نویسد. همین الان هم مشغول ثبت همین رفتارهای زشت و تهاجمی و جنگ جویانه شماست. پس به نفع خودتان است برای اینکه بیشتر از این چهره شهری را که زمانی بستر پرورش خیام و عطار بود را بیشتر از این تخریب نکنید، جنگ و دعوای دائمی با شهرهای همسایه را کنار بگذارید و توسعه شهر و دیار خودتان را بدون دست درازی و کینه ورزی نسبت به بقیه مناطق و بر اساس آمایش منطقی و مناسب شهر و دیار خودتان پی بگیرید.
اگر استان شدن مزیت داشت الان اصفهان چندتا استان می کردند. دوست عزیز بجنورد و بیرجند الان چه مزیتی دارند که سبزوار ندارد. این استان شدن ها فقط سبب شکل گیری هویت ها کاذب شده و دورتر شدن مردم از یکدیگر ، مردم نیشابور و سبزوار و مشهد همه از یک ریشه هستیم. به جای تبدیل شدن به چند استان بی وزن در امر سیاست که فقط به سود مرکزنشین ها پایتخت است باید مطالبه ما برای کل خراسان باشد. از آشخانه تا نهبندان.