روایتگری بیهقی درترسیم تاریخ بر پایه حقیقت و تعهد مداری است
مهدیه عابدی / مجله اینترنتی اسرارنامه
عبدالله کوثری پژوهشگر و مترجم شاخص ایرانی در نهمین دوره بزرگداشت ابوالفضل بیهقی پدر نثر فارسی در سبزوار گفت: روایتگری بیهقی درترسیم تاریخ بر پایه حقیقت و تعهد مداری است.
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه کوثری با اشاره به پیوند و نزدیکی ادبیات و تاریخ گفت: به راستی که ابوالفضل بیهقی در کتاب ارزشمند تاریخ بیهقی این دو مقوله را به درستی به یکدیگر مرتبط کرده است و تاریخ زمانه خود را با زبان شاخص ادبی به تصویر کشیده است.
وی با بیان اینکه بیهقی زبان حال خود را نوشته و این کار را به صورت غیر تقلیدی صورت داده است اهمیت ادبیات و زبان ادبی را صرفا معطوف به زمان گذشته ندانست و به سیر اندیشه یک ملت در گذر تاریخ اشاره و اضافه کرد: یکی از مسائلی که زبان، ادبیات و تاریخ ما را در طول سالیان دراز حفظ کرده است استفاده و اهمیت مطالعه در آثار بزرگانی همچون بیهقی، حافظ و سعدی است که خواندن و تفکر درمتون این مفاخر عادت کردن افراد به اندیشه های کهن در طول تاریخ کشور است هر چند که در طول سالیان اخیر منابعی نیز وجود دارد که در تضاد با ادبیات قرار گرفته اما ابزاری که ابوالفضل بیهقی و امثال ایشان در واژه سازی دقیق و ارزشمند داشته اند به زبان فارسی این کمک را می کند که حتی در مصاف با دیگر زبان ها بتواند اصالت خود را همچنان حفظ نماید.
این مترجم برجسته ایرانی همچنین با اذعان به این نکته که حتی در ترجمه دیگر متون ادبی جهان هم نیاز به واژه شناسی و ذخایر واژگان گسترده داریم و باید در حال حاضر از کمبود واژگان و معادل کلمات خارج شویم گفت: هیچ زبانی نیست که یک لایه داشته باشد و این طبیعی است که نوع ادبیات بر مبنای گسترش خودآگاهی تمامی این لایه هاست و بر اهمیت ادبیات جدید برپایه ارتباط سازنده با دیگر ادبیات زنده دنیا نیز تاکید کرد و به پرورش هر زبان در خلال بارورسازی اندیشه ها اشاره کرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: بسیاری از شعرا و نویسندگان بزرگ امروز ایران از ابوالفضل بیهقی تأثیر پذیرفته اند از جمله احمد شاملو. دوستانی که شعر شاملو را خوانده اند به یقین می دانند، شاملو زمانی که از شعر نیمایی فاصله گرفت، بنیاد شعر باشکوه خودش را بر زبان بیهقی گذاشت. آشنایی خود من با بیهقی نیز به برکت آشنایی با مرد بزرگی چون احمد شاملوست.
کوثری سپس به انجام مقایسه هایی بین گلستان سعدی و تاریخ بیهقی پرداخت و کتاب بیهقی اگرچه تا مدت ها مغفول واقع شده بود، اما در دوران معاصر الگو و سرمشق بسیاری از نویسندگان ایرانی شده است.
وی با ارائه مقایسه ای بین گلستان سعدی و تاریخ بیهقی گفت: گلستان سعدی به معنای واقعی یک نقطه عطف است در نثر ما ولی بسیاری از کسانی که امروز داستان یا شعر معاصر را می نویسند، گله شان از سعدی و گلستان این است که تصنع و سجع و جناس و ... به کار برده است در حالیکه سعدی به راستی در قیاس با نویسندگان قرن هفتم و بعدتر بسیار ساده نویس است. سعدی نثر ما را بعد از بیهقی نجات می دهد. نسبت به آن زبان شگفت انگیزی که مثلا در تاریخ وصاف یا جامع التواریخ یا در جهان گشا می بینیم. بین این دو قطب –تاریخ بیهقی و گلستان سعدی- از قرن پنجم تا هفتم، فقط برخی آثار عرفانی هستند که مانند تذکرة الاولیا و یا اسرارالتوحید نثر زنده و جان داری دارند ولی در نویسندگان بعد از بیهقی تا مدت ها کسی راه او را نمی رود و نام و نشانی از او نیست. بعد از سعدی هم دوباره جمود زبان را – در متون نثر - داریم. البته شعر از این مقوله جداست و شعر ما در هر حال در هر قرنی نمایندگان بزرگی داشته است. ولی نثر ما چرا اینطور شده؟در دوره صفویه و تیموری من تا جایی که می دانم آن درخشش قرن پنجم و ششم در کار نیست و متون سخت و پرتکلف می شوند.
این مترجم ایرانی ادامه داد: در دوره های اخیر، گرایش به سادگی و ساده نویسی از طریق ترجمه کم کم به ادبیات ما وارد می شود. ما در مشروطه دیگر می خواهیم مقاله سیاسی بنویسیم، نمی خواهیم پند یک سویه بدهیم. می خواهیم بحث کنیم با طرف مقابلمان، دیالوگ برقرار کنیم و بدین ترتیب در مطبوعات مشروطه دیالوگ شکل می گیرد و زبان از یک سویگی در می آید و همچنین نمایش نامه هایی ترجمه و تألیف می شود که بنیادش بر دیالوگ است. تا قبل از این دوره یک زبان یک سویه داریم. یک متکلم وحده همیشه داریم. فرقی ندارد، سعدی باشد، ناصر خسرو باشد یا نویسنده ای دیگر. یکی نشسته می گوید و همه مخاطبان باید گوش بدهند. اما نمایش نامه این سنت را می شکند و سنت دیالوگ را می آورد. دیالوگ به زبان ساده. با این حال تا اینجا هنوز اسمی از بیهقی نمی بینید. ملک الشعرای بهار در سبک شناسی از او نام برده اما در فضای بیرون نیست.
وی همچنین گفت: ادبیات ما تقریبا به طور کامل استوار بر شعر بوده و انتظار از نثر بسیار کمتر بوده است. نثر را به کار می گرفته اند به فرمان فلان پادشاه که بنشین تاریخ من را بنویس و نویسنده باید تاریخ او را چنان که او می خواست، می نوشت. اما در دوره جدید دیگر نه. حالا هدایت می خواهد رمان بنویسد، جمال زاده می خواهد داستان کوتاه بنویسد. این زبان دیگر نمی تواند زبان یک سویه باشد. نمی تواند، زبان تحکم باشد. این کار زبان دیالوگ را می خواهد زبان گفتگو و زبان روایت را نیاز دارد. اینجاست که نویسنده و شاعر ایرانی با احترام تمام به سعدی می گوید من می خواهم از نثر تو فاصله بگیرم و یکی از کهن ترین الگوها برایش تاریخ بیهقی است. تاریخ بیهقی اتفاقا خیلی ساده نیست. کتاب ساده مربوط به قرن پنجم مثلا تاریخ بلعمی است که به مراتب ساده تر است و لغات عربی در آن کمتر به کار رفته؛ اما چیزی که اینجا مهم است این است آنچه تاریخ بیهقی را برای شاملوی شاعر، جمالزاده نویسنده و ... دلنشین می کند این است که تاریخ بیهقی فقط تاریخ نیست. تاریخ بیهقی یک اثر و یک نثر هنری است. بیهقی آگاهانه آمده است. در عین بیان ساده و امانت داری، زیبایی هنری نیز خلق کرده است. همچنین بیهقی متملق هم نیست. در کل تاریخ بیهقی تنها صفت یا تنها اسمی که برای سلطانی مثل محمود به کار می رود فقط امیر محمود است. آن وقت ببینید بعد از بیهقی چه می شود؟ گاهی اوقات دو سطر لقب فلان خان است که تازه در جنگ ها شکست خورده است.
این مترجم برجسته ایرانی سپس به تأثیرپذیری محمود دولت آبادی دیگر نویسنده بزرگ سبزواری از تاریخ بیهقی اشاره کرد و گفت: نویسنده عزیز همشهری شما محمود دولت آبادی نیز تحت تأثیر بیهقی است. زمانی که رمان کلیدر چاپ می شد، روزی به دولت آبادی گفتم نثر تو مرا دیوانه کرده، بوی بیهقی می دهد. او گفت، «درست می گویی من بیهقی را خیلی خوانده ام اما در عین حال این زبان مردم نیز هست.» به هر حال تاریخ بیهقی چنین جایگاهی دارد و یکی از سرمش ها بوده است.